ای کاش...،
کاش می دانستیم که اگر با پاهای چابک خود حرکت می کنیم و جاده های بی انتهای مجهول را طی می کنیم،مدیون پاهای به جامانده بر روی مین هایی هستیم که فولاد را آب می کردند.کاش برای آنها دعا می کردیم،آنهایی که نفس هایشان سخت از سینه بیرون می آید و گازهای خردل ریه هایشان را سوزانده است.برای آنها که ترکش کوچک نخایشان را ضایع کرده است وجایگاهشان ویلچرهای بی احساس اند.
کاش ما هم رسم پرواز را از پرواز آنها می آموختیم....
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.